ا مروز یعنی 31 تیر ماه تولد باباجونم بود. امسال تولد باباییم با سالهای قبل خیلی فرق داشت چون خدای مهربون یه هدیه آسمونی یعنی منو براش فرستاده من و مامانم امروز برای اولین بار دوتایی رفتیم بیرون و برای باباجونم کیک و کادو گرفتیم و من چون خیلی خسته بودم بدون توجه به تلاش مامانیم برا بیدار نگه داشتن من، کنار کیک و کادو خوابم برد بعد از یه چرت کوتاه مدت دوباره شارژ شدم و وقتی باباجونیم از سر کار اومد من حسابی سرحال بودم و خیلی دوست داشتم یه تکه از اون کیک خوش آب و رنگ رو بخورم خلاصه جشن تولد 3 نفری ما به خوبی برگزار شد و باباجونم 32 ساله شد بابای عزیزم من و مامانیم عاشقتیم. امیدوارم...